سبکمغزی نیست، عشق را در مهمانی دستها و لبها و بدنها جستجوکردن؟ برای دعوت از نادیدنی،باید نادیدنی به پیشواز فرستاد. آنچه دیدنیست، چیزی نیست جز مرکبی برای نادیدنی. مرکب بیسوار، مهمان اشتباهی دعوتمیکند. دنبال عشق فرستادی، نفرت مهمانت شده.
مهمانی دستها و لبها، هراندازه تجملی و خواستنی، اگر از اندیشهها تهی باشد، پایانش را میتوانی از همینجا ببینی. سر و صدا، قیلوقال؛ بطری است که روی سر همدیگر خردمیکنند.