Tuesday, July 20, 2010

دوست؟

یعنی می‌شود اسم‌ش را شعر گذاشت؟

خواهی که ز راز بزرگی تو را خبر کنم

آن‌کس که به‌دنبال او روی خود تویی

یعنی که دل‌ات تنگ‌می‌شود برای او

اویی که برای او دل‌ات تنگ‌می‌شود تویی

هرچند دل‌ات پرکشد اندرهوای دوست

چون نیک بنگری دشمن و دوست‌ تویی

این دل عجب بازی سختی گرفته‌است

آن کس که به این بازی خطر زند تویی

آن بیدلی که در همه حال‌اش بود با خدا

می‌گفت یاخدا و خدا را ندید تویی

7 comments:

Anonymous said...

fatemeh a:
so nice,you are really talented;)

Anonymous said...

می خواهی ز عجایب هشتم خبرت کنم
آن شاعری که شعر نمی گفت توئی

حاج احسان دلاور اینجا چیکار می کنی؟
...
حاج آقا مربی

Unknown said...

حاجي خيلي خوبه!خداييش درد دلمونو گفتي.منم خيلي وقتا دلم واسه خودم تنگ ميشه

mahmood said...

salam
emaile man: mmohammadinassab@yahoo.com va mmohammadinassab@gmail.com

ma hamo mishnasim?
mamnoon ke be weblogam sar mizani.

Heich said...

It is perfect for start.

Ehsan said...

هیچ عزیز
می‌شه اسم‌ت‌و هم بذاری که بنده حقیر سراپا تقصیر بشناسم شما‌رو؟

كتايون said...

چرا نشه؟قشنگ هم هست:)